وقتی همه چیز هماهنگ می شود و دست به دست هم می دهند تا تو باز به آن سوی آبها بشتابی،همه چیز در نظرت آبی و بی نظیر می آید...
گاهی از اینکه در این سرزمینم،دلم می گیرد و گاه پرواز می خواهد دلم...و گاه هیجان مرا به نقطه اوج می کشاند...هیجانی که تنها می توان در آن سوترها یافتش و در قلب روزهای معتدل جستجویش کرد...
دلم می خواهد برایتان بگویم:
از غذاها و دسرهای خوشمزه هتلمان در دوبی تا
تا تمدن چین در ابن بطوطه...
از تن سفره ماهی پرنده دوبی مال تا
شبهای آرام و فانوسی جمیرا...
از هتل آتلانتیس بزرگ....تا
سرسره های هیجان انگیز و وهم آور وایلد وادی...
و بالاخره منظره چشم نواز خورشیدی که در چشم شترهای تور سافاری می شکند...
دورنوشت:اینبار سفر خانوادگی عالی ای بود...عاشقانه هوایش را،تک تک لحظه هایش را دوست داشتم و در دفترچه خاطرات و عکسها و درب یخچال خانه ام ضبطشان کردم...