سوار بر شانه های تو
بوی اسفند را می خواهم...
در میان هیاهوی ستاره ها و صبح رخوت انگیز زمستان...
در میان دستهای خنک صبحگاهیت،وقتی برایم آغوش می گشایی...
بوی تلخ قهوه ژاکوبس را می خواهم به همراه قندیی که بر دهان می گذاری...
این روزهای پر از جوشش را دوست می دارم...
نویدم می دهند...نوید به آغازی نو و خون تازه ای که در رگهایم خواهد جوشید...
فکر کنم روزهای دم عید از خود عید هم جذاب تر و شیرین تر باشن :)
قشنگ بود مشی جون :)
ممنون عزیزم...من خیلی شرمنده م که دیر به دیر می آم و سر می زنم بهت...
خیلی دلنشین بود ....
تو عزیزمی...!همراه همیشگی...
و من باز تو را می خواهم...
با ستاره ای درچشم ...
قلبی سرخ در دست...
و باز و باز تو را می خواهم...
///////////////////
و من باز تو را میخوانم!!
وبلاگت را
اسمتونو نزاشتین؟؟؟
سلامون علیکوم! چوطولی شوما؟!
فراخوان ورژن 2 مسابقه سوتی ها زده شده ها!
سوتی هاتو بفرست بیاد زود! ممنون
من و پدر،مثل یک سیب سبز فرانسوی
این روزهای پر ازهیاهو و شادی...
آغاز نویت مبارک
خیلی خوشگل بود دوست داشتم.
سلام
سال نو مبارک
با بهترین آرزوها
سلام دوست عزیز خوبی
عیدت مبارک
عیدت مبارک
عیدت مبارک
امیدوارم امسال بهترین سال زندگیت باشه و روزگار بهترین هارو براتون رقم بزنه
شاد و سبز باشی همیشه
منتظرت حضورت هستم[چشمک][نیشخند]
می دونم بی معرفتم چون خیلی وقته نیومدم و سر نزدم ...
سلام دوست قدیمی
سال نو مبارک ...
بهترین ها رو برات آرزو می کنم !
بهار مبارکت باشه مشی جون