می دانم که هستی...
دستهای گرمت را می شناسم...
تو از ازل تا ابدی ...
لبخند سبزت را می شناسم...
ایستاده ام،زیر باران آبی تو...
روزهای بهاری را می شمارم...
ثبت می کنم موفقیتم را در 29 فروردین89
می خوانمت تا همیشه...
صدای گنجشکان دورپروازت هرگز گوشم را خالی نمی کند...
تو هستی،اینجا...روی همان گل سرخ...
در جرعه جرعه روزهای شب نشده ام...
در رگبرگهای درخت چنار...
می بویمت...می خواهمت...
مرا یاری کن...