چی می شه یه دفه من رها بشم؟ از همه قید وبندا سوا بشم؟
چی می شه که دیگه حساس نباشم منتظر گردش زندگی و تاس نباشم؟
چی می شد می تونستم برم اونور آب یه دفه منو بگیره تب خواب ؟
چی میشد که به آدمای دورو برم دیگه یه ذره هم عشق نبرم
چی می شد اگه می شد بپرمو بردارم و ببرم کلاه و سرمو
چی می شد که دیگه غمگین نباشم از حرفای زیاد و تلخ سنگین نباشم
چی می شه مثل اقاقیا پیر بشم از هر چی آبه سیر بشم؟
چی میشد مثل بنفشه ها بودم خالی از نظر و نقشه ها بودم
چی می شد مثل زندگی بودم شاعر شعر سادگی بودم
چی میشد این وبلاگ و می بستم و می شمردم روزای سرگذشتمو
چی می شد یه آدم اسیر بودم واسه خودم یه پا مدیر بودم
چی می شه دیگه برم به خواب بسوزم تو شب یه تب ناب
چی می شد منم مثل مامان نقاش بودم از صبح زود تا خود شب بیدارباش بودم
چی می شه دیگه شعرم نیادش دیگه حتی ننویسم من به یادش؟
چی می شه آدمای بد سراب باشن همه این اتفاقا یه خواب باشن؟
چی می شد این آرزوها دور نبودن آدمای ساده دل کور نبودن!
چی می شد اینا همه بر آورده شه یه دستی بیاد فکرمو بکشه؟
این دفه تو فکرمو می کشی؟؟؟...
سلام خواهر خوبم
آخرین نظرت و نفهمیدم چی می گی. فرم؟!
شعرت خیلی قشنگ بود گلم. آفرین.
فکرم ! فکر منو بکشی! ممنون برادر!
سلام...مرسی که بهم سر زدین....نوشتتون طبق معمول قشنگ هستش و جذاب...
چی میشد از خوا پا میشدم و فکر میدیدم تمام این اتفاقات تو خواب بوده؟؟؟؟؟؟؟
عزیز دلم چرا دلت غصه داره. معلومه که حسابی کلافه بودی که این شعرو گفتی. درست میشه مهشاد خانومی. الان تو باید خیلی روحیه ات فرق کنه عزیزم.
مراقب خودت باش.
سلام مشی جون.. چرا اینقده ناراحت و عصبانی هستی؟ واسه چی وبلاگتو ببندی؟! سخت نگیر عزیز دلم
وای منم خیلی وقت ها دلم می خواد رها بشم و انقدر حساس نباشم
اما نمیشه...
وااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟!!!!!!!!!!
مشی جونم چرا دلت گرفته؟
چرا انقدر پریشونی؟
یه وقت وبلاگتو نبندیا خواهر.
ساعت 12.5 عسک می زارم جیگر
بالایی نوشته وبلاگتو ببندی؟؟؟؟؟؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نری هااااااااا
مثل همیشه صمیمی و راحت
عزیز دلم اگه کسی رو ژیدا کردی ، به من هم لطفا؛ خبر بده. قول میدم اذیت نکنم... فقط یه سیاهی لشکر.
الهی همیشه شاد باشی.
فدااااااااااااااااااااااات
ببخشین دیر شد.
اما تولدت مبارک.
با عشق هم همیشه پایدار باشین.
اگه می شد چی می شد...
چی می شه آدمای بد سراب باشن...
آدمای ساده دل کور نبودن...
عالی بودن
درضمن گفته باشم کسی حق نداره وبلاگشو ببنده دهههههههه
منم نمیدونم چرا نمیشه... چی میشد اگر میشد...
راستی ممنون بابت ایمیل... منم واست میفرستم... هنوز لینکه باز نشده ببینم نظرمو هم میگم دوست گلم...
چرا؟
چرا دیپرسی؟
نبندی وبلاگتو ها.....
سلام مهشادی جونم!
چه شعر قشنگی...
آره بعضی وقتا آرزوها خیلی دور به نظر میرسن...
آره خانومی ! خیلی دور! اما به نظر دور می رسن! بعضیهاشون رو باید فقط دستتو دراز کنی تا بگیریشون!