آسمان رنگین است

باز من شوق نوشتن دارم .... باز من جرات خواندن دارم..... از بابت هر آنکه تورا می خواند..... باز من نرگسی به دامن دارم...

آسمان رنگین است

باز من شوق نوشتن دارم .... باز من جرات خواندن دارم..... از بابت هر آنکه تورا می خواند..... باز من نرگسی به دامن دارم...

به شدت شاعر شده ام...

چقدر بزرگ ماندن سخت است!

نه اینکه عادت به کوچکی کرده باشم نه! از سیاستها ، چهره های بی رنگ و  نگاههای دزدانه را دیگر تاب نمی آورم.

ازینکه هر رنگی پشت به خورشید بی نور است و رو به خورشید ، با تشعشعش چشمها را کور می کند ،بیزارم.

پی نوشت:این روزهای سرد به شدت شاعر شده ام!  

نظرات 13 + ارسال نظر
بهاران سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:21 ق.ظ

تا همیشه شاعرانه بمان
من از روییدن خار بر سر دیوار فهمیدم که ناکس
کس نمی گردد از این بالا نشینی ها...
عالی بود...

مرسی دوستم! چه شعر نازی بود!

کارمند کوچولو سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:22 ق.ظ http://edarehyema.blogsky.com

فکر کنم واسه این حسابی این روزا شاعر شدی که این هوا اصلا زمستونی نیست خیلی بهاریه

درسته کارمند جونم!

بلوط سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:41 ب.ظ

شعرت خوشگل بود خواهر

راستی چرا دیگه به من سرنمیزن؟

بلوط سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:46 ب.ظ

شعرت خوشگل بود خواهر

راستی چرا دیگه به من سرنمیزنی؟

سر می زنم عزیزم! سرم شولوغه!

ایده سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:32 ب.ظ

میدونی چه حسی بهم دست داد؟ انگاری یه عالمه حرف داشتی اما نمیتونستی بزنی... حتی دلت خواسته نوشتت هم تا میشه کوتاه باشه. خواستی تو هر کلمه یه دنیا احساس رو جا بدی... میدونی خیلی زیاد بود حرفهای پشت این نوشته

ایوللللللللللللللللللللل!!! به این ایدی الجیگر!!!!! راس گفتی!! به اندازه حرفای تو حرف داشتم!‌ منتها توی متن نمی گنجید!! :)))) ****

•*..*• مهرنوش خانومی•*..*• سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 03:39 ب.ظ http://tameshki.blogsky.com

شیده چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:12 ق.ظ

به قول ایده کلی حرف پشت این نوشته داشتی و حوصله ات نگرفته بزنیش

مسیح چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 03:27 ب.ظ

مبارکه !
با حس شاعری چطوری؟
......
راستی وبلاگ شما به زغال راه می افته یک هفته طول کشید تا ما موفق بدیدن بلاگ شما بشیم شاعره محترمه مکرمه

به به مسیح خانم گرامی! این قالب ما نایت اسکین است و چون موسیقی متن هم پخش می شود بسیار بسیار سنگین است و با کامپیوترها و سرعتهای معمولی خیلی دیر آپلو می شود.
قالب ما رنگ زغال است اما زغالی نیس! اگر خدا یاریمان کند تا ۳ هفته دیگر برش می داریم!
این را هم بگوییم که بنده حس شاعری را سالیان است که به یدک می کشم!

بهاران پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 03:28 ب.ظ

همین الان موفق به شنیدن موسیقی وبلاگت شدم...وای که چقذه خوشمله ولی حیف نصفست

آره ! باید درستش کنم!‌اما نصفه نیس تلفیقش اشتباس!

soospansible پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 03:40 ب.ظ http://soospansible.blogspot.com

به شدت!!!!

به شدت!!! خیلی غلیظ بود!

ساچمه شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:17 ب.ظ http://jazireh-arame-koochooloo.persianblog.ir/

بابا تیریپ شاعر( بترکون حالا رو هر فازی مهم پرتوشه)

الان می ترکونم!!

ایده یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:04 ق.ظ

تاخیر داری! بدو بیا نوشته ساطع کن! دهه! چه معنی میده ملت میرن و دیگه یادشون میره وبلاگیم دارن!

نازلی یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:40 ق.ظ

چقدر خوشگل بود این شعر. به خصوص این تیکه
ازینکه هر رنگی پشت به خورشید بی نور است و رو به خورشید ، با تشعشعش چشمها را کور می کند ،بیزارم.
عالی بود خیلی دوست داشتم. البته میدونی فکر کنم بخاطر ناراحتیت باشه که حس شاعری داری چون آدمهایی که مینویسن در زمان ناراحتی بیشتر مینویسن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد