آسمان رنگین است

باز من شوق نوشتن دارم .... باز من جرات خواندن دارم..... از بابت هر آنکه تورا می خواند..... باز من نرگسی به دامن دارم...

آسمان رنگین است

باز من شوق نوشتن دارم .... باز من جرات خواندن دارم..... از بابت هر آنکه تورا می خواند..... باز من نرگسی به دامن دارم...

صبح زده تر

برگها پریشان در باد، آرام از درختان فرو می ریزند...

و آشیانه کلاغ بر فراز ،درخت چنار پر جنب و جوش است...

یاد دشت پر از گندم،آرمشی ابدی ست...

زمزمه های شبهای پر رخوت پاییز از راه می رسد و گوشهای من به انتظار رقص قطره های باران،سکوت شب را می کاود...

و من صبح زده تر از سحر...

در چشمان پاییز خیره می شوم...