آسمان رنگین است

باز من شوق نوشتن دارم .... باز من جرات خواندن دارم..... از بابت هر آنکه تورا می خواند..... باز من نرگسی به دامن دارم...

آسمان رنگین است

باز من شوق نوشتن دارم .... باز من جرات خواندن دارم..... از بابت هر آنکه تورا می خواند..... باز من نرگسی به دامن دارم...

جامدادی

خوب است که تو پری از نگفته ها...

اما من...

از گفته ها خالیم...

میان جامدادی خسته سالهای کودکی

ماژیک زرد هنوز خورشید را می شناسد...

و مداد قرمز خون را نقاشی می کند و میان آبی ماهی می نشاند...

ماژیک آبیم هنوز دریا می کشد...

و سبزم جنگل...

هنوز جوهر دارند...

انگار نه انگار که زمان جوهر ایام را می خشکاند...

نظرات 15 + ارسال نظر
سحربانو یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:00 ب.ظ http://samo86.blogsky.com


افرین

:)))))

شیده یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:26 ب.ظ

این عکس واقعیه؟

بعله!

مسیح یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:38 ب.ظ

نگفته های من جنس درد است مشی
درد!

می دونم...

روحا یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:10 ب.ظ http://baloot.blogsky.com

سلام مهربون

ای همیشه خوب
هر طرف که می کنم نگاه
تا همه کرانه های دور
عطر و خنده و ترانه می کند شنا
در میان بازوان تو

منتظر حضورت می مانم

اجادسا یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:34 ب.ظ http://ajadesa.blogsky.com

سلام مشی عزیز
واقعا آفرین کمه
خیلی خیلی زیبا بود
چند وقت بود چنین نوشته ای قشنگی رو نخونده بودم واقعا خوشحالم که بهت سر زدم

شاد و سبز باشی دوست عزیز

ممنونم...چوبکاری می کنید...

پرنیان یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:42 ب.ظ http://missthinker1992.blogfa.com

واسه چی خون؟؟
ولی قشنگ بود

مرسی دوسم!!!

نازلی سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:53 ق.ظ

سلام عزیز دلم
چه نوشته دوست داشتنی نوشتی حس خیلی خوبی داست. این عکس هم عالی بود.
من همیشه مداد رنگی سبزم تموم میشد چون زیاد استفاده میکردم و بعد با دادشم دعوام میشد چون مال اون نو بود. و بهم نمیداد.
کاش میشد یه لحظه برگردیم به عقب به اون کوچولویی هامون.

ای کاش... :))))

بلوط سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:18 ب.ظ

چقدر قشنگ بود....خیلی لطیف بود دوستم

مرسی دوس جون!

نازلی چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:41 ق.ظ

قدمت سر چشم مهشادی جون شما هم تشریف بیارین من غرق شادی میشیم عزیز دلم.

حتمن دوس جونم! شما سرورین!

اجادسا چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:19 ب.ظ http://ajadesa.blogsky.com

سلام
نه اصلا چوبکاری نکردی همین الانم وقتی خوندمش خیلی بدلم نشست

شاد و سبز باشی اونورا هم بیا منتظرتیم

به روی چشم!

رونالی چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:21 ب.ظ

مشی ما خیلی قشنگ مینویسه
میگم جنس ماژیکات خوب بوده ها......
چقدر پست نخونده دارم
کی بوده اون که پیداش کردی؟؟

چن هفته پیش لا به لای کارتنهای باز نشده وسایلم!

حنا پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:49 ب.ظ http://h20.blogfa.com

حرفی برای گفتن ندارم
زبونم بند اومد!!!!
بنابراین فقط اعلام حضور میکنم!

خوب چرا؟؟

داستانسرا(عمولی) جمعه 16 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.amoooly.blogfa.com

اون ماژیکی رو که باهاش گنجیشکو رنگ کردی و عوض قناری انداختی به شوهرت چرا قایم کردی پ؟؟؟؟؟

خوب دیگه !! آلت جرمو که علنی نمی کنن عمو!! :))))

اجادسا دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:42 ب.ظ http://www.ajadesa.blogsky.com

آپ نمیکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا! اینم آپ! اون بالا!!

دختر نارنج و ترنج سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:09 ب.ظ

آخیی.. یاد اون ماژیک ها به خیر!!!!!!‌چه لذتی داشت نقاشی باهاشون.
خیلی وقته دیگه اون تیپ ماژیک ها رو ندیدم... تو از قدیم داری؟؟؟

آره! من از قدیم دارمشون!تو یه جعبه کهنه پیداشون کردم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد