آسمان رنگین است

باز من شوق نوشتن دارم .... باز من جرات خواندن دارم..... از بابت هر آنکه تورا می خواند..... باز من نرگسی به دامن دارم...

آسمان رنگین است

باز من شوق نوشتن دارم .... باز من جرات خواندن دارم..... از بابت هر آنکه تورا می خواند..... باز من نرگسی به دامن دارم...

۱ سال گذشت...

1 سال از به خواب رفتن تو گذشت...

1 سال از مرگ ریه های تو گذشت...

1 سال از اینکه یلدای طولانی تو به صبح رهایی رسید، گذشت...

و من حیرانم که چه زود می گذرد این ثانیه های سنگین داغ رفتن تو ...

                                            

نظرات 14 + ارسال نظر
مسیح سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:19 ق.ظ

سکوت ! تنها حرفم در برابر این سنگینی!!!

سکوت...

پرنیان سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:26 ق.ظ http://missthinker1992.blogfa.com

یک سال از رفتن کی گذشت؟

پدربزرگم...

بلوط سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:34 ق.ظ

خدا بیامرزدشون....
یعنی به این زودی یک سال گذشت؟!

آره بلوط جونم!

شیده سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:58 ق.ظ

یادمه
ایشالا خاکش بقای عمر شما

ممنونم

سحربانو سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:33 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

خدا بیامرزتشون:(

ممنونم عزیز دل!

محمد رضا سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:09 ب.ظ http://myhut.blogfa.com

خدایش بیامرزد.

بعد مدت ها اومدم اینجا و ... البته تلخی فقط و فقط واسه آدمه.

ممنونم...

حنا چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:02 ق.ظ http://h20.blogfa.com

ما نمی آییم که بمانیم
می آییم تا برویم
من نیز حیرانم از این تندی زمانه!
به ستاره ها نگاه کن

نگاه کردم که پر ستاره است آسمان من...

نازلی چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:41 ب.ظ

سلام عزیزم
متاسفم کاش میشد کاری کرد ولی حیف . امیدوارم که قدر زنده ها رو بدونیم. مراقب خودت باش.

ممنونم خانومی...

دختر نارنج و ترنج چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:05 ب.ظ http://toranjbanoo.blogsky.com/

سلام عزیز من
خوبی؟؟؟
خدا رحمتشون کنه... من بابا بزرگم رو بیست سال پیش از دست دادم.. هنوز هم دلتنگش می شم. به خاطر از دست دادنشون بهت تسلیت می گم، هر چند یک سال گذشته.
انشالله شما همیشه سلامت باشید.

ممنونم ترنج بانو...

بلوط جمعه 4 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:46 ب.ظ

می رفت و دل شیـفـتگـان در قـدمـش بـود
نـقـش دل عـشــاق نشـان عـلمـش بـود

می رفت و چه رفتن که همه چشم ملائک مـبهوت براه و روش محـتـشـمـش بـود

می رفــت که ریـزد گـنه رو ســیـهان را
رویم سیه این لطف عظیم از کرمش بود

التماس دعا مشی جون

محتاجیم به دعا عزیزم...

روحا دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:32 ق.ظ http://www.baloot.blogsky.com

سلام
شمع خاموش شد از تندی باد
اثر از سایه به دیوار نماند
کس نپرسید کجا رفت که بود
که دمی چند در اینجا گذراند

یادش گرامی

رونالی دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:05 ب.ظ

روحش شاد
چی نوشتی ایول داری
وای دیدن لحظه جون دادن این دختر با اون چهره ناز معصومش واسم زجرآور بود

خیلی ها مث اون رفتن و گمنام موندن...

خاطره پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:33 ق.ظ

روح همه رفتگان شاد

ممنون...

سلام همسایه های 5 پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:18 ب.ظ http://rezatehranii5.blogsky.com

سلام.ممنون سر زدی
چه خبر؟

خبری نیست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد