آن شب کوله بارم را از پشت کوههای سفید پر برف جمع کردم. همیان من از توت فرنگیهای زمستانی خالی بود و شالم با باد سرسره بازی می کرد.
...
به خیابان که زدم ،خط کشی عابر پیاده انگار دهن کجی می کرد. و مسافران بی خیال خواب آلود گریه ذهنم را نمی شنیدند.
گوشهای من از هیاهوی سایه های سیاه خالی شده بود.
چیزی از گلو بالا آمد و در چشم خانه ام نشست.پیشانی ام ترک خورد. دستانم بر دور پلاستیک کوله بار کاغذی چنگ شد.اشک تن شبانه آسفالت را شکافت.
آن شب من راه را گم کردم.
به خانه ام نرسیدم... داستان من شد قصه همان بچه کلاغی که یک روز از آشیانه پر
کشید و ...
سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارندهای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار میدهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده میکنید، ممنون.
موفق باشی...
سلام خوبی وبلاگ جالبی داری خوشحال می شم به منم سری بزنی نظرتو بگی
بای بای
باشه!
سلام.به نظرم اگهروش کار کنی می تونه شعر هم باشه.
وب اول و دوم آپه.
برم سر وب ۴
سعی می کنم! حتمن!!
سلام.با قسمت پانزدهم خاطرات سرد به روز شدم.
منتظرتم
وای کجا بودی تو دختر؟ دلم یه ذره شده بود هی می اومدم می دیدم نیستی
این دفه چرا زمستونی شدی یه هو؟ تو که زودتر از همه بهاری شده بودی؟
از یه مسافرت طولانی برمی گردم شیده جون! یه کم دلم گرفته!!!
متن جذابی است
گوش های من از هیاهوی سایه های سیاه خالی شده بود
خیلی تصویر زیبایی است
ممنونم! لطف دارین همیشه!
تق تق تق
خانوم اینجا بهاره.... نزدیک بیست روزه که بهار شده
ولی فک کنم خونه شما هنوز زمستونه؟ آره؟
نه بابا!! من که ۱ ماه زودتر بهار شدم ماتیل! این دفه یه کم دلم گرفته بود!
چه پست غمگینی بود مشی جون :(
اون موقه که نوشتمش دلم گرفته بود آخه!
راس میگی. هیچ کس گریه ذهن آدمو نمیشنوه...
یعنی ها... تو یه سری از نوشته هات چه می کنه.......
من اصن حس وبلاگ ندارم اما نتونستم واست کامنت نذارم. داستان منو نوشتی انگار... همون کلاغی که چاره ای جز پر کشیدن از آشیانه نداره... هی............
عزیز دلم ایده جونم! درس می شه! من مطمئنم.تو می شی همون ایده ناز و شاد خودم!
اون موقه که اینو نوشتم دلم یه کم گرفته بود!
خیلی قشنگ بود ، عکس هم خیلی به متن میومد:)
مووووووووچ!!
سال نو تو هم مبارک.........................امیدوارم سال خوبی باشه واست
چه عکس رومانتکی!!!!!!!!
ممنونم! عجیجم!!
سلام مشی جونم
چرا اینقدر تلخ ؟؟؟
دلمون گرفته بید شاذه جونم!
سلام.با اولین شعر در سال جدید آپم و منتظر نقد و نظر شما
با احترام:
رضا یوسف زاده تهرانی
سلام مشی جون.. سال نو شما هم مبارک.. منم آپیدم فعلا همه جا بهم ریخته است
سلام.با اولین شعر در سال جدید آپم و منتظر نقد و نظر شما
با احترام:
رضا یوسف زاده تهرانی
سلام مشی جون
نثری شعرگونه بود دخترجون و دوست داشتنی
قربونت جیگملم!
انشاءالله که واقعی نبود نه؟؟؟؟؟؟؟
نه بابا! مگه من بچه کلاغم؟؟؟
سلام مهشید عزیزم
خوبی؟
امیدوارم وقتی کامنت منو میخونی راه را پیدا کرده باشی
مهشید جان وانقدر تو همیشه پر از هیاهوی زندگی و عشق هستی که وقتی یه موقع از دلتنگی چیزی مینویسی واقعا غمگین می شم
عزیزم
قوی باش و ادامه بده
سربلند باشی خانوم خوشگله
عزیز دلم! ممنونم از مهربونیات و دل دریاییت! تو هم همینطور!
سلام.ممنون سر زدی
فروخت یعنی که رفت گفت این ماهواره داره.فیلم زیاد داره و ....
نه حالا مونده تا جدایی
خوندنیه.باید ادامه بدی
عجب آدمی بودهههههههههه!
پژمرده ز بیداد زمان و گذر از کوی رفاقت به مرام...
پرسه در خلوت دلها و شرر از حسرت دیدار بر آن...
شور عشق است،زندگی می بخشد....
خاک پاک سرشت است،بندگی می بخشد....
ورنه این رسم صداقت در خاک خدا نیست...!
ممنون از حضور سبزت...
من شما رو لینک کردم....
ممنونم عزیزم! خوشحالم کردی!
وقتی آدم دلش گرفته باشه ، نتیجه اش این میشه دیگه :) یه متن ادبی خوشگل
عکس رو هم دوست داشتم خیلی
یه بوسسسسسسسس برای پری جونم!
این نوشته چقدر غصه داشت دوستم.
آره عزیزم!! کمی تا قسمتی!