به هنگام غروب زخم خورده خزان دیروز ، در آیینه آسانسور در ته چهره بی رنگم چیزی دلم را لرزاند.
کودکی با پاهای سفید که در اشک قرنیه سیاه شنا می کرد ، روی پله های زیر چشمهایم قدم می زد و جفت پا به سرسره بینی ام می پرید و زیر سایه گیسوانم به خواب می رفت.
من این کودک را می شناختم : ممویی بود 4 ساله با چشمانی شیشه ای و شفاف ، بینی کوتاه و موهایی مواج.
خوبی زندگی او آن است که تا همیشه کودک می ماند.
دستهای امروز من در دستهای کوچک سرنوشت اوست.
می دانم که با بادبان غم می آید و با زورق طلایی شیرینی در هم می آمیزد و باز در چشم خانه ام جا خوش می کند.
می دانم که سایه است ، می دانم که با باران می گریزد و با خورشید می خواند.
...... اما او تنها رستنی سبز من در یادهای دور است.
سلام وبلاگ زیبایی داری
به وبلاگ منم سر بزن
فقط نظر یادت نره
اگه موافق تبادل لینک یا لوگو هستی
منو به نام ورود دخترا اکیدا ممنوع! لینک کن
بعد خبرشو بده من با چه اسمی لینکت کنم
میدونستی که وبلاگت معدن طلاست؟چرا نمیخوای از وبلاگت علاوه بر تفریحی بودنش استفاده مالی بکنی؟
آیا میدونستی از طریق وبلاگت میتونی درامد ثابت ماهیانه داشته باشی و حتی اگه خودتم نخواستی فعالیت کنی از طریق زیرمجموعه هات که تو سیستم عضو میکنی ماهیانه در آمد ثابت داشته باشی؟اینا اصلا کاری نداره و چند دقیقه بیشتر وقتتو نمیگیره.با گذاشتن بنرهای تبلیغاتی سیستم اکسین ادز به ازای هر کلیک که روی تبلیغاتت بشه تا سقف 70 تومان پورسانت میگیری و به ازای هر نفر که به سایت دعوت کنی مبلغ 100 تومان پورسانت میگیری و به ازای هر کلیک که رو تبلیغات زیر مجموعه هات بشه مبلغ 5 تومان پورسانت میگیری.این عالی نیست؟تازه اگرم نخواستی این فعالیت ها رو بکنی میتونی فقط عضو سایت بشی و از ابزار وبمستر فوق العاده سایت برای زیبایی سایت و افزایش آمار بازدیدهای وبلاگت استفاده کنی.که کاملا رایگانه مثل سیستم تبادل لینک و پیلم نما و خبرنامه . میتونی هر روز خودت 1 بار روی تبلیغات متنی و روی تبلیغات گرافیکی وبلاگت کلیک کنی و پورسانتشو گیری.حالا اگه تصمیم گرفتی تا عضو سایت بشی از طریق لینک زیر میتونی اینکارو بکنی:
http://www.oxinads.com/?a=22415
سلام عزیزم
خوبی؟
چه میکنی؟
مهشاد کیه؟ خودتی؟
عزیزم
چقدر خوبه که با کودکیت ارتباط داری
سلام خانومی! ممنونم! آره خودمم! من عاشق بچگی هامم!
چه دختر کوچولی ماهی! اما شیطون بوده از چشاش معلومه
متنت خیلی خوب بود
ممنونم شیده جونم!
همیشه سبز باشی
ممنون
اما او تنها رستنی سبز من در یادهای دور است........
زیبا بود........
چقدر شکل بچگیای منه!!
راس می گی؟؟
سلام.متن خوبی بود.اما ؛
« دست های حال من » ترکیب اشتباهی است.
منتظر شعر عدی من باش
چرا؟؟ حال یعنی امروز دیگه! ممنون از نقدتون!
واااااااااااااااااااای این که خودتی . اون دفعه عکست رو دیده بودما:)
مهشاد جون خیلی زیبا بود.
سلام دوست عزیزم
بی نهایت ممنونم از لطف و محبتت[لبخند][گل]
ممنون از هنر جاودانی شما! قالبهایی که شما طراحی می کنید عالین و ماندنی! دس مریزاد به هنر شما!
همیشه موفق باشید دوست خوبم
خواهش می کنم! ممنون از شما که با هنرمندی خودتون قالبهای به این زیبایی طراحی می کنید!
این کیه؟ بچگیای مشی خانم؟ چه نازه
سلام.تبریک میگم به خاطر وبلاگ بسیار جالبت.خوشحال میشم یه سرس به وبلاگ من بزنی تا با راهنمایی های خوبت منم پیشرفت کنم.بدرود
سلام مشی جون... چقده خوچگل بودی ها! من اینقده عاشق این دختر بچه های نانازی ام...متنت هم خیلی قشنگ بود.. لذت بردم
ممنون عزیز دلم!
خاطره ها همه مثل سایه هستن
عززیزم
بوسسسسسسسسسسس!
سلااااااااااااممممممممممممم :*
چطوری عزیزم
مرسی که همیشه به یادمی خانومی
چه عکس نااازی :*
ممنونم دزی جونم! این عکس روزای دوره!
سلام دوستم
منتطرتم...
متنت مثل همیشه قشنگ بود مشی جونم
مرسی عزیز دل!
سلام دوست عزیز!
زیبا می نویسی
در مورد نوشته ات سر وقت می نویسم
درود
ممنونم!
چقدر بچگیا خوب بودنا.
سایز منو مامان یکی نیس ولی تیشرتای تنگ اونا می شه تیشرت نسبتا آزاده من!!
واقعن خوب بودن!بی دغدغه و آروم!
وای چقدر قشنگ بود.
اینجاشو خیلی دوست داشتم:
کودکی با پاهای سفید که در اشک قرنیه سیاه شنا می کرد ، روی پله های زیر چشمهایم قدم می زد و جفت پا به سرسره بینی ام می پرید و زیر سایه گیسوانم به خواب می رفت.
دوستم ببخشید دیر اومدم مریض بودم.مراقب خودت باش.
مرسی نازلی جونم! خودمم با خوندن این قسمتش یه جوری می شم! دلم قیلی ویلی می ره و شور می زنه!
من اصولا عاشق بچگی هامم! چون همه رو داشتم! مادربزرگ و بابابزرگمو! ایشالا زودتر خوب شی عزیزم!
جز این که بگم واقعا زیبا مینویسین چیزی ندارم که بگم. آفرین .
ممنونم! تو هم قشنگ و گیرا می نویسی!
نه !
تراوشات ذهنی شما ارزش خواندن دارد
ممنون مال شما هم همینطور!
خوشمل بود خانومی
از دل بر آمده بود و بر دل نشست
کجایی تو دخملم؟؟ ممنونم!
چهره شما خیلیم رنگ داره به نظر ما! ازین حرفا نزنا! کلاهمون میره تو هم ها!آره تنها چیزی که از گذشته واسمون یادگار مونده همین چیزهاست... ایشالا که هیچ وقت از دستش ندهیم.
تو کجایی از اول هفته تا حالا ایدی السلطنه؟؟ قلبون دوس مهربون جونیم برم من!!
من دارم کم کم پدربزرگمو از دس می دم ایدی جونم!!:((((
مرسی که اومدی گلم
ببخش اگه نوشته هام غمگینت کرد .
خوش باشی عزیزم